پس از آنکه علائم عروج به عالم بالا در حضرت زهرا(سلام الله علیها) تشدید شد، وصیت کرده و فرمود«...یا علی...انت اولی بی من غیری،‌ حنطنی و غسلنی وکفنی باللیل و صل علی و ادفنی باللیل و لا تعلم احدا...»(1) مرا شب غسل دهید شب کفن کنید شب به خاک بسپارید و کسی را خبر نکنید، طبق وصیت آن بانوی بزرگوار حضرت علی (علیه السلام) اقدام به غسل و کفن و دفن شبانه کرد.
 

اسناد وصیت در منابع فریقین

در اینکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) به دلیل ظلمی که در حقشان شد اجازه حضور شیخین در مراسم تشییع جنازه را نداد و مخفیانه دفن شد و تا کنون نیز مرقد مبارکشان مخفی است شکی نیست،‌ منابع شیعی و سنی بر این ادعا صحه گذاشته اند. در بسیاری از منابع شیعی به این مطلب اشاره شده است که نقل همه آن ها در این مقال نمی گنجد لذا یک مورد اشاره می شود:
 
در روایتی از امام صادق (علیه السلام)‌ در مورد علت وصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) ذکر شده«لانها اوصت ان لا صلی علیها رجال ]الرجلان[» برای این وصیت کرد تا آن دو بر پیکرش نماز نخوانند.(2)
 
 
 
نه تنها منابع شیعی بلکه معتبرترین منابع از نظر اهل سنت یعنی صحیح بخاری در مورد این واقعه می گوید: فَلَمّا تُوُفّیَتْ دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِیٌّ لَیْلَاً و لَمْ یُؤْذَنْ بِها ابابَکرٍ و صَلّی عَلَیْهَا»(3)هنگامیکه]فاطمه زهرا(سلام الله علیها)[ وفات کرد همسرش علی(علیه السلام) شبانه او را دفن کرد و به ابوبکر اجازه نداد تا ابوبکر شرکت کند و نماز بر او خواند. دیگر عالم اهل سنت یعنی ابن قتیبه ضمن بیان این حوادت،‌ نارضایتی حضرت زهرا(سلام الله علیها) را بیان نموده و از عدم تکلم حضرت تا آخر عمر شریفشان با شیخین سخن به میان آورده و تأکید می کند که اجازه نداد تا ابوبکر در دفن وی حاضر شود.(4) ابن ابی الحدید دیگر عالم اهل سنت در تأیید آنچه سید مرتضی در این باره گفته می نویسند: «مخفی بودن قبر و پنهان نگه داشتن شهادت،‌ و عدم برپایی نماز میت و آنچه سید مرتضی دراین باره گفته نزد من قابل قبول است»(5)
 
در این میان برخی به توجیه وصیت پرداخته و می گویند این وصیت به خاطر حیای حضرت زهرا(سلام الله علیها) بوده است! در حالی که کسانی مثل سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و طبق بعضی از نقلها ربیر در این تشییع جنازه حضور داشتند و باید پرسید چطور است که حیای حضرت زهرا(سلام الله علیها) فقط شامل شیخین شده است؟
 

 شبهه حضور اسماء بنت عمیس همسر ابوبکر :

اما شبهه اینجاست که در آن شب یکی از بانوان با فضیلت به نام اسماء بنت عمیس در مراسم غسل به یاری حضرت علی(علیه السلام) شتافت،(6) این بانوی گرامی در آن هنگام همسر خلیفه اول بود. برخی با دست مایه قرار دادن این امر به عوام فریبی روی آورده که اگر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به دستور خلیفه اول به شهادت رسیده و وصیت کرده در تشییع جنازه اش وی و همدستانش شرکت نکنند پس چرا حضرت علی(علیه السلام) به همسر خلیفه اول یعنی اسماء بنت عمیس اجازه دادند تا در مراسم تجهیز و غسل و کفن حضرت شرکت کند؟
 
 
 
برخی از مورخین اهل سنت که در این قضیه انصاف به خرج داده اند اصل حضور ایشان در چنین مراسمی را به دلیل اختلاف حضرت علی(علیه السلام) با ابوبکر بعید دانسته وگفته اند چنین حضوری امکان ندارد(7) اما امروزه برخی دیگر به دلیل این حضور، اختلاف را بعید می دانند. هر دو گروه در خطا هستند چرا که حضور ایشان با وجود اختلاف قابل جمع است و این دو امر منافاتی با هم ندارند؛ به عبارت دیگر طرفداران مکتب سقیفه برای عادی جلوه دادن جریان دفن شبانه تنها یادگار پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به حضور اسماء بنت عمیس پناه برده و آن را مصادره به مطلوب کرده اند که این مدعا با توجه به تاریخ مسموع نبوده و قابل رد است.
 
اطمینان اهل بیت(علیهم السلام) به اسماء
پاسخ به این شبهه یا پرسش را با یک پرسش آغاز می کنم. آیا اسماء بنت عمیس مورد اعتماد حضرت علی (علیه السلام) و اهلبیت(علیهم السلام) بود که اجازه دهند در مراسم غسل حضرت زهرا(سلام الله علیها) شرکت کند؟
 
به جای اینکه حضور ایشان در این مراسم را به عادی بودن روابط حضرت علی (علیه السلام) با غاصبان خلافت ربط دهیم ،‌ بهتر است شخصیت اسماء و اطمینان خاطر امام علی (علیه السلام) نسبت به ایشان را مورد مطالعه قرار دهیم. بنابراین حضور اسماء در این مراسم به شخصیت ممتاز وی در نزد اهل بیت(علیهم السلام) بر می گردد زیرا وی یکی از بانوان نمونه صدر اسلام بود و در سطور آتی به صورت اجمال به شخصیت وی پرداخته می شود.
 
اسماء بن عمیس کیست؟
اسماء ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب معروف به جعفر طیار برادر حضرت علی(علیه السلام) بود و هنگامی که فشار مشرکین مکه بر مسلمانان زیاد شد همراه همسرش جعفر به حبشه هجرت کرد و در حبشه فرزندانی از این دو بزرگوار متولد شد که از جمله آنان عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب (سلام الله علیها) است.(8) ایشان همراه با خانواده در سال هفتم هجری به مدینه آمدند و مورد استقبال حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) قرار گرفتند. در این ایام بود که خلیفه دوم به تمسخر ایشان پرداخت و به کنایه او را زنی حبشی خطاب کرد تا تحقیرش نماید. او دل آزرده شد و به شکایت نزد پیامبر (صلی الله علهی و آله) برد و حضرت فرمود شما دوبار هجرت کردید یک مرتبه به حبشه و یک مرتبه به مدینه. برخی از مفسرین آیه«ان المسلمین و المسلمات المومنین و المومنات و القانتین و القانتان و الصادقین و الصادقات»(سوره احزاب آیه35) را در پاسخ به پرسش اسماء از پیامبر (صلی الله علیه و آله) مبنی بر اجر زنان همانند مردان در اسلام، می دانند(9). در جنگ موته جعفرطیار شوهر اسماء به شهادت رسید. لذا این بانوی بزرگوار ابتدا عضوی از خاندان بنی هاشم محسوب می شد. پس از جعفر با ابوبکر ازدواج کرد.(10) علت این ازدواج مشخص نیست! البته هم اشکالی هم بر این ازدواج وارد نیست که به دنبال توجیه باشیم، زیرا ابوبکر تا آن زمان یکی از مسلمانان است و اختلافی بین او و اهل بیت(علیهم السلام) به طور ظاهر دیده نمی شود.
 
 
 
اگر تفاوت فرهنگ ازدواج عصر نبوی با امروزه را کنار بگذاریم -که عامل بزرگی در بسیاری از ازدواج های ناهمگون است- دلایل متعددی در ازدواج ها وجود داشته و دارد؛ بنابراین همه ازدواج ها را نمی توان ازدواج های عاطفی و از روی مهر و علاقه توصیف کرد. نمونه آن ازدواج آسیه با فرعون(سوره تحریم،‌ آیه11) و بر عکس ازدواج پیامبران نوح و لوط با همسرانی که به نص صریح قرآن مورد ملامت و سرزنش بودند(سوره تحریم،‌ آیه10). لذا به محض دیدن یک رابطه همسری نباید قضاوت به همراهی زوجین در تمام مسائل دینی و سیاسی با هم کرد.  اتفاقا در صحیح مسلم گزارشی آمده که از علاقه اسماء نسبت به اهل بیت(علیهم السلام) و کراهت ابوبکر نسبت به این علاقه پس از ازدواج با وی خبر می دهد. بر مبنای این روایت در زمانی که این بانو همسر ابوبکر بود، چند تن از بنی هاشم با اسماء ملاقات کردند و ابوبکر ناراحت شده و به پیامبر(صلی الله علیه و آله) شکایت برد.(11) این بانوی گرامی در جریان فدک نیز طرفدار حضرت زهرا(سلام الله علیها) بود(12) از آنجا که بنابر برخی از اقوال این ازدواج به پیشنهاد پیامبر(صلی الله علیه و آله) صورت گرفت(13)، چه بسا هدف از این کار گماشتن شخصی در خانه ابوبکر برای آوردن خبرهای احتمالی باشد؛ زیرا طبق گزارش طبری شیعی، برخی از مخالفان غدیر، قصد ترور حضرت علی (علیه السلام) را داشتند که اسماء آن حضرت را از تصمیم آنان آگاه کرد.(14)
 
نیز چه بسا دلیل اصلی پشنهاد پیامبر(صلی الله علیه و آله) نسبت به این ازدواج، به نسل ابوبکر از اسماء بر گردد تا در دودمان ابوبکر نیز محبان اهل بیت(علیهم السلام) پرورش یابند. می دانیم محمد بن ابوبکر فرزند ابوبکر و مادرش اسماء است و از یاران باوفای حضرت علی(علیه السلام) است که در رکاب حضرت به شهادت رسید. ایشان در دامان چنین مادری پرورش یافت و این مادر که خود علاقمند به اهل بیت(علیهم السلام) از نسل ابوبکر افرادی محب خاندان رسالت تربیت کرد. بنابر نقلی محمد نجابت را از مادرش اسماء به ارث برده بود. او در هنگام بیعت با حضرت علی (علیه السلام) بیعت کرد و از ابوبکر برائت جست.(15) فرزند محمد بن ابوبکر،‌ شخصی به نام قاسم است که او نیز دوست دار اهل بیت(علیهم السلام) است و امام باقر(علیهم السلام) داماد اوست یعنی ام فروه مادر امام صادق (علیه السلام)، دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر از نسل اسماء بنت عمیس است. نکته ای که به خوبی از هم عقیده نبودن اسماء با غاصبان خلافت خبر می دهد این است که در هنگام رحلت پیامبر(صلی الله علیه و آله) حامیان سقیفه ابتدا رحلت حضرت محمد(صلی الله علیه وآله) را انکار می کردند اما اسماء فرمود حضرت رحلت کرده است.(16)
 
 
 
اسماء بعد از ابوبکر با حضرت علی (علیه السلام) ازدواج کرده و فرزندی به نام یحیی از ایشان متولد شد. یعنی وی قبل و بعد از ابوبکر عروس بنی هاشم بود. قبل از ابوبکر همسر جعفر طیار و بعد از ابوبکر همسر حضرت علی (علیه السلام) (17) این بانو چنان به خاندان رسالت نزدیک بود که هنگام بیماری پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر بالین حضرت حاضر بود.(18) اسماء از لسان ائمه اطهار(علیهم السلام) اهل بهشت خوانده شده است و ائمه ایشان را ستوده اند.(19) اسماء احادیثی در فضیلت اهل بیت(علیهم السلام) نقل کرده است. از جمله حدیث وزارت، حدیث منزلت، حدیث ردالشمس، سخاوت حضرت علی(علیه السلام) و نامیدن حضرت به صالح المومنین(20) و نیز وصف حضرت زهرا(سلام الله علیها) به حوریه انسیه(21) ارتباط و علاقه اسما به اهل بیت (علیهم السلام) تا آنجا پیش رفت حضرت زهرا(سلام الله علیها) ایشان را مادر خطاب می کرد(22) و علی(علیه السلام) لوح «انا مدینه العلم و علی بابها» را به ایشان سپرد تا محافظت کند.(23)
 
با کنار هم گذاشت گزارش های فوق به این نتیجه می رسیم که این بانوی بزرگ اسلام عضوی از خاندان بنی هاشم محسوب می شد و اگر مدتی همسر شخص دیگری بوده دلیل خاص خود را داشته است؛ اگر چه آن دلیل در تاریخ منعکس نشده و بر ما مشخص نباشد.
 
بنابراین حضور وی در مراسم تجهیز پیکر مطهر حضرت زهرا(سلام الله علیها) به دلیل علاقه وی به اهل بیت(علیهم السلام)، و نیز اعتماد امام علی(علیه السلام) به ایشان است؛ چراکه چنین بانویی اسرار شهادت را نزد ابوبکر بر ملا نخواهد کرد. مؤید این مطلب گزارشی است که مرحوم اربلی نقل کرده است. بنا بر این گزارش اسماء در هنگام شهادت حضرت زهرا(سلام الله علیها) در خانه ایشان حضور داشت و هنگامی که عایشه خواست وارد شود اجازه ورود نداد؛ عایشه ناراحت شده و شکایت نزد پدرش برد با سخنی اهانت آمیز گفت: این زن حبشیه میان و من و دختر پیامبر(صلی الله علیه و آله) حائل شده و اجازه نمی دهد من وارد اتاق شوم!  هنگامی که ابوبکر از اسماء علت را جویا شد ایشان پاسخ داد خود حضرت زهرا(سلام الله علیها) دستور داده کسی نزد جنازه اش نرود(24) باید از شبهه کنندگان پرسید چرا به عایشه اجازه ورود داده نشد اما نه تنها اسماء را اجازه ورود دادند بلکه از ایشان کمک نیز گرفتند؟ جواب به این پرسش همان اعتمادی است که به اسماء بود اما به دیگران نبود.
 
 
 
حال باید شبهه کنندگان پاسخ دهند چرا با آنکه همسر ابوبکر در غسل حضرت زهرا (سلا الله علیها) حضور داشت وی از مراسم دفن مطلع نشد و حضرت مخفیانه دفن شد و تا هنوز قبر مخفی، خاری است بر چشم دشمان اهل بیت(علیهم السلام)؟ پاسخ همان علاقه اسما به اهل بیت(علیهم السلام) و اطمینان به رازداری ایشان در نزد حضرت علی (علیه السلام) بود و این همان نکته است که شبهه کننده از درک آن عاجز  است.
 
پی‌نوشت:
1.علامه مجلسی، بحارالانوار، ج43،‌ ص214.
2. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج1، ص185
3. بخاری، صحیح، ج4،‌ص1549،‌ حدیث3998
4. ابن قتیبه دینوری، تأویل مختلف الحدیث،‌ج1،‌ ص300.
5. ابن ابی الحدید،‌ شرح نهج البلاغه،‌ج16،‌ص170.
6. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج4، ص1862
7.ابن حجر عسقلانی، الإصابة،ج‏8،ص:266.
8. ابن عبدالبر، الاستیعاب،ج‏4،ص1784-1785
9. جامع البیان،‌ج22،‌ص13؛‌ مجمع البیان ج8،‌ص560؛ روض الجنان،‌ ج15،‌ ص422
10. ابن سعد، طبقات کبری، ج8، ص218-223
11. مسلم، صحیح مسلم، ج4، ص1711
12. طبری، شیعی، المسترشد، ص451
13. ابن حجر عسقلانی،الإصابة،ج‏8،ص:15
14. طبری شیعی، المسترشد، ص451
15. شیخ مفید، ‌اختصاص،‌ ص70
16. ابن سعد، طبقات، ج2، ص208
17. ابن سعد، طبقات کبری، ج8، ص218-223
18. بلاذری، انساب الاشراف،‌ج1، ص545
19. کشی، معرفه الرجال، اختیار طوسی، ج1، ص4-3؛ شیخ صدوق، خصال، ج1، 63؛ علامه مجلسی،‌ بحارالانوار، ج22،‌ص195
20. کوفی، مناقب امیرالمومنین، ج1، ص303، 503، جلد2،ص 69و 518و 491
21. طبری شیعی، دلائل الائمه، ص148
22. مجلسی، بحارالانوار، ج78، ص256
23. ابن شهرآشوب، مناقب، ج2، ص313
24. اربلی، کشف الغمه، ج2، ص130؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج2، ص752 ؛ مرحوم شوشتری در احقاق الحق، ج10، ص470 روایات زیادی در اینباره از طریق اهل سنت نقل کرده است.